معنی عارضه اقتصادی
حل جدول
فرهنگ معین
(اِفا.) مؤنث عارض، (اِ.) پیشامد، حادثه، بیماری، مرض، جمع عوارض. [خوانش: (رِ ض) [ع. عارضه]]
فارسی به عربی
اقتصادی
عربی به فارسی
متخصص اقتصاد , اقتصادی
لغت نامه دهخدا
اقتصادی. [اِ ت ِ] (ص نسبی) منسوب به اقتصاد. رجوع به اقتصاد شود.
فرهنگ عمید
حادثه،
بیماری، مرض،
فرهنگ واژههای فارسی سره
پیامد، رخداد، ناهنجاری
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیماری، کسالت، ناخوشی، اتفاق حادثه، رویداد، آسیب، آفت، بلا
فارسی به ایتالیایی
economico
فارسی به آلمانی
Volkswirtschaftlich, Wirtschaftlich
عارضه صرفی
Unfall (m), Unfall, Zufall (m), Zufälliges ereignis (n)
معادل ابجد
1682